آدمـی نیسـت که عاشـق نشـود فصل بـهار
هرگیـاهی که به نـوروز نجنبـد حَطَب است (سعدی)
گردش دور کیهانی و تغییر فصل و تحویل و تحول در قاموس طبیعت برای جامعۀ کشاورز بسیار اهمیت داشت. در سرزمینهایی مانند ایران که دارای تنوع اقلیمی و آب و هوایی بودند، گردش هر دور کیهانی و گذار طبیعت از کهنه به نو را یک نوروز و جشن میگرفتند و آن را با مجموعهای از رفتارهای آئینی مینمایاندند. ایرانیان کشاورز معمولاً چند نوروز یا سال نو کشاورزی داشتند که آغاز فروردین در آستانۀ فصل بهار، نوروزی از نوروزها در سرزمین گستردۀ ایران بوده است.
همۀ مردم سرزمینهایی که در حوزۀ فرهنگ نوروزی یا به اصطلاح «جهان ایرانی» زندگی میکنند، نوروز را در آغاز بهار همراه با گذار طبیعت از ساحتی به ساحتی دیگر و به یک دور کیهانی تازه جشن میگیرند. در این جشن، باززایی طبیعت در بهار را مردم با واکنشهایی رمزگونه و نمادین، در کنشهایی فرهنگی - آئینی بازمینمایانند.
نوروز گستره عظیمی دارد و در هر منطقهای سال نو با یک پیش درآمد طبیعی آغاز میشود، یعنی طبیعت به گونهای به انسانها آمدن سال نو را بشارت میدهد این پیش درآمدها گاهی همراه با وزش باد ملایمی است که آمدن بهار را مژده میدهد و گاهی حضور بلبل یا مرغان زیبایی است و در گوشهای دیگر نیز گرم شدن زمین، ذوب شدن برفها و آغاز شکوفه درختها، اما در سیستان حضور پرستوها و وزش دو باد همراه با رقص شمشیرآمدن نوروز را بشارت میدهند.
آنچه مسلم این است که تمامی این پهنه عظیم دارای پیوندهای مشترک فرهنگی است که در طی سالیان دراز و با وجود فشارهای سیاسی و اجتماعی، ماندگاری این سنت عظیم فرهنگی را به خوبی حفظ و همبستگی قومی را نیز محکمتر کرده است.
نظر مححققان
علی بلوکباشی استاد رشته مردمشناسی و پژوهشگر در زمینه مسائل مربوط به مردمنگاری و فرهنگ عامه ایران با ارسال یادداشتی تحت عنوان «مفاهیم نمادی - آئیـنی رفتارهای فرهنگی نوروز» به صورت مفصل بررسی این مفاهیم پرداخته است
کنشهای فرهنگی - آئینی نوروز در سه مرحلۀ زمانی مشخص همراه با دگرگونی در روند عادی زندگی اجتماعی مردم نمود مییابند. این سه مرحله به ترتیب دورۀ «جدایی» یا «گسستن» separation، دورۀ «جداگزینی» segregation یا «گذار» transition و سرانجام مرحلۀ «پیوستگی» incorporation یا «همبستگی» integration است.
نخستین مرحله، دورۀ جدایی و وداع مردم با سال کهنه و استقبال از آمدن سال نو و آمادگی برای گام نهادن به یک دور زمانی تازه در روزهای پایانی سال است. نو گشتن سال و تکرار نوبتی آفرینش را دستههای پیام آور بهار و پیکهای نوروزی با ترانه خوانی و دستافشانی و بازی و نمایشهای آتش به مردم مژده میدهند و آنها را به استقبال نوروز برمیانگیزانند. پیشواز از نوروز با خیزش جمعی مردم و پرداختن به پلشت زدایی و پاکسازی فضای زیست و راندن و نابود کردن دیوان واهریمنانی که به باور عامّه در سیاهیها و آلودگیهای سال کهنه در محیط زندگی لانه کردهاند، همراه است.
این کنشها در مجموعه رفتارهای فرهنگی جمعی تبلور و نمود مییابند. سفید و نقاشی کردن در و دیوار خانه، «خانه تکانی» یا غبارروبی از خانه و اسباب خانه، بیرون افکندن و کنار نهادن و نو کردن ظروف شکسته و جامههای ژنده، شستن و تطهیر اسباب و اشیای زندگی، آتش زدن خار و بوته و افروختن آتش در شب سوری، گَندزدایی از محیط زیست، معطر کردن فضای خانه، رویاندن سبزه، یادآوری درگذشتگان با رفتن به گورستانها و مانند آنها از جملۀ کنشهای مربوط به آئینهای مرحلۀ نخست، یعنی دورۀ جدایی از سال کهنه هستند.
دومین مرحله یا دورۀ جداگزینی، دورۀ 12 روزۀ آغاز سال نو در فروردین است که از زمان تحویل سال آغاز میشود. در این مرحله که دورۀ انتقالی یا دورۀ آستانۀ میان سال کهنه و سال نو است، مردم کار و فعالیت در محیط بیرون از خانه را تعطیل میکنند و اوقات آنان بیشتر در خانه و جمع خانواده و دیدار با خویشان و آشنایان میگذرد. گستردن خوان نوروزی یا سفرۀ هفت سین، آب بازی و آبپاشی به یکدیگر، رفتن به خانههای خویشاوندان و بستگان و دید و بازدید یکدیگر، دادن و گرفتن نوروزانه یا عیدی و بازیهای نمایشی میدانی مانند کشتی پهلوانی، جنگ ورزا، اسبدوانی و بازیهای دیگر مانند تخم مرغ بازی، از چشمگیرترین کنشهای آئینی این دورۀ انتقالی هستند.
سرانجام مرحلۀ پایانی مناسک گذار و روز پایان دادن به دورۀ آستانهای دوازده روزه و آمادگی برای بازپیوستن به مردم در جامعه و شروع فعالیتهای اجتماعی میرسد. مرحلۀ پایانی آئینهای نوروزی در روز سیزدۀ نوروز، یا «سیزده به در» با مناسک نمادین خاص در بیرون از خانه و در دشت و صحرا تحقق مییابد. روز سیزده، یا روزی است که نظم و قرارهای نهادینه شدۀ اجتماعی و الگوهای رفتاری معمول وعادی مردم درهم میریزد و آشوب و آشفتگی همراه با عیش و شادی و شادخواری فضای زندگی را میآکند. بازنمایی برجستۀ این روز، بازگشت و بازپیوستنِ انسان به طبیعت و به جوهرۀ طبیعی خود است. مردم در این روز خانهها را رها میکنند و به طور دسته جمعی به در و دشت و صحرا میروند و تمام روز را در باغ و بوستان و در کنار سبزه و آب روان و چشمهسارها میگذرانند.
از مهمترین شاخصههای رفتارهای نمادین در این روز، درآب افکندن سبزههای رویاندۀ نوروزی، گره زدن سبزه به دست دختران دمِ بخت و زنان کاربسته و مشکلدار، خوردن آش رشته و باقلا پلوی پخته شده دراجاقهای صحرایی، رقص و پایکوبی و نوشکامی و سرگرم شدن با بازیها و نمایشهایی مانند تاب خوردن دختران و زنان و بازیهای برد و باختی هستند.
در رفتارهای نمادین وابسته به هر یک از این سه دورۀ زمانی، مفاهیم رمزگونهای نهفتهاند که پیوند تمثیلی این کنشها را با دور کیهانی و گردش سال و اسطورههای آفرینش انسان و نور و روشنایی و اسطورۀ فروپاشی نظم زندگی نشان میدهند. بسیاری از این رفتارها با حفظ معنا و نقش فعّال و سودمند کهن خود در الگوهای رفتاری مردم جامعه نهادینه شده و در زمرۀ ارزشهای فرهنگی آنان درآمدهاند.
نهادینه شدن این دسته از رفتارهای آئینی نوروزی در فرهنگ و زندگی اجتماعی مردم زمینۀ کهن تاریخی دارد و جاذبه و ارزش و اعتبار آنها از دیرباز نزد فرهنگوران چنان نیرومند بوده است که تلاش مخالفان آئینهای ایرانی و برخی نوروزستیزان در براندازی آن در مقاطع مختلف تاریخی راه به جایی نبرده است. مثلاً امام محمد غزالی، دانشمند و فقیه با نفوذ دورۀ سلجوقی (قرن پنجم هجری) که از دیدگاه شرعی نظری مخالف با برپایی آئینهای نوروزی داشت، مسلمانان را از خرید و کاربرد اسباب و بازیچههای آئین نوروزی بازمیداشت. او اصرار داشت که «نوروز باید مندرس شود و کسی نام آن نبرد».
گفتنی است که همراه نظرهای مخالف این گروه و تلاش آنها برای محو آئینها و آداب سنتی ایرانیان، برخی علمای بزرگ شیعه نیز با نقل مجموعهای حدیث و روایت از پیامبر و ائمۀ بر جایگاه قدسیانۀ نوروز و مبارک و آسمانی و الهی بودن این عید صِحّه گذاشته و شماری از رفتارهای آئینی نوروز را ارج نهاده و اعتبار بخشیده اند. با مراجعه به کتب معتبر روایی شیعه و در آن میان به ویژه به کتب اربعۀ شیعه (کافی، نوشتۀ شیخ کلینی؛ مَن لا یحضرة الفقیه، از شیخ صدوق؛ تهذیب الاحکام، و الاستبصار، نوشتۀ شیخ طوسی) یا به نوشتههای اخیرتر علمای بزرگ شیعه از جمله بحارالانوار، نوشتۀ علّامه محمدباقر مجلسی، پذیرش جایگاه و آئینهای نوروز را در نگاه اسلامی و فتاوی علمای بزرگ شیعه درخواهیم یافت.
هر یک از عناصر شکل دهندۀ آئینهای نوروزی به گونهای در ساختار فرهنگیِ زندگی مردم و هویت بخشی به آنان نقش داشته است. البته نقش و اثرگذاری آنها در جامعهها و پاره فرهنگهای گوناگون و در مقاطع تاریخی مختلف، متفاوت بوده است.
:از علل ماندگاری نوروز آن است که این آیین مردمی است و در قلب مردم و در بین مردم و در خانواده برگزار می شود. خانواده خاستگاه پاسگاه و پروردگاه نوروز است به همین جهت آن را ماندگار و جاوید ساخته است. چون خانواده کوچکترین واحد اجتماعی و پس از جمعیت از بیشترین تعداد برخوردار است، نوروز را تواسنته است در طول تاریخ نگهدارد، شکوه بخشد و به نسلهای بعدی منتقل نماید. این رمز جاودانگی و ماندگاری نوروز را باید در جاودانگی و ماندگاری نهاد خانواده در جامعه شرق جستجو کرد. نام این جشن و آیین در بین همه مللی که آن را برگزار می کنند از هر زبان و نژاد همان «نوروز» نامیده می شود و هیچگاه نام آن به زبانهای دیگر مردمانی که آن را برگزار می کنند و به حتی به زبانهای محلی ایرانی نیز ترجمه نشده است. این مورد از دیگر وجوه ماندگاری و جاودانگی ان است.
نوروز از معدود آئینهایی است که در آن رابطۀ انسان و طبیعت و پاسداری از محیط زیست متجلی میشود. آئینهای نوروزی آن چنان در دل مردم نشاط میآفریند که از گذشته دور تا کنون نه تنها از بین نرفته بلکه بر شکوه آن افزوده شده است. کمتر آئینی را میتوان یافت که ضمن برخورداری از جنبههای مردمی توانسته باشد بر روح و جان مردم ریشه دواند. آئینی است توحیدی که هم ویژگیهای مردمی و انسانی در آن وجود دارد و هم آئین دینی و مذهبی پنداشته میشود. این آئینها که از دورة باستان در قلمرو امپراتوری ایران پدیدار شد، شکل گرفت و جاودانه شد، پس از اسلام نیز به حیات روحانی خود ادامه داد. دین اسلام هر آنچه روشها، باورها و آیینهایی که مخالف با اندیشههای اسلامی بود، در قلمرو خود منسوخ کرد. ولی نوروز با تمام قدرت خود ماندگار شد. راز این ماندگاری چیزی نبود جز ویژگیهای آئینی آن که مظاهر شرک و بت پرستی در آن نبود. هر چند سرزمین ایران سرزمین بت پرستی نبود. اینجا سرزمین توحیدی بود. آئین نوروزی سپاسگزاری بدرگاه یزدان بپاس نعماتی است که در اختیار انسان گذاشته شده است. با نگاهی به آئینهای نوروز از جمله چارشنبه آخر سال، سفره هفت سین، مراسم تحویل سال، دید و بازدیدهای نوروزی، اهدای عیدیانه، و مراسم سیزده بدر، همه به نحوی با روابط انسان و طبیعت و روابط بین انسانهاست.
در مراسم نوروز سبزکردن گندم در یک بشقاب جزو سنت معمول است که در تمام کشورهایی که در حوزه نوروز قرار دارند بدون هیچ گونه تفاوتی انجام میگیرد. سبزی گندم نشانه احترام به طبیعت و رستنی است. از طرفی گویای این واقعیت است که برای پاسداری از نعمات الهی باید آن را عزیز داشت. در آئین زرتشت آمده است که «هر کس که کندم میکارد راستی میافشاند». زحماتی که دهقان برای رویاندن گندم می کشد عبادت شمرده می شود. سمنو نماد برکت و روزی با حرمت تمام به عنوان عنصر اصلی آئین های نوروزی در تمام گستره جغرافیایی نوروز در کنار سبزه از واجبات سفره نوروزی و هفت است. آب از دیگر عناصر م نعمات خدواندی است که در عرصه جغرافیایی حوزه نوروز گرامی داشته می شود و تنگ بلور با آب زلال و ماهی قرمز نشان زندگی و حیات شاداب است. *دکتر بهرام امیراحمدیان
نوروز در سیستان
استاد رییس الذاکرین در کتاب کندو وامین الله سرابندی در نوروز در نیمروز در خصوص نوروز مطالبی کامل نقل نموده اند:
در هر منطقهاي سال نو با يك پيش درآمد طبيعي آغاز ميشود، يعني طبيعت به گونهاي به انسانها آمدن سال نو را بشارت ميدهد اين پيش درآمدها گاهي باد ملايمي است كه با وزش خود آمدن بهار را مژده ميدهد در جاي ديگر حضور بلبل يا مرغان ديگري است و در گوشهاي ديگر گرم شدن زمين، ذوب شدن برفها و آغاز شكوفه درختها اما در سيستان حضور پرستوها و وزش دو باد، آمدن نوروز را بشارت ميدهد.
* باد پلپلاسي (پرستو) و باد پنجكه
حضور پرستوها پس از سرماي زمستان در اوايل اسفند ماه نشانگر اعتدال هوا در سيستان است، پرستوها در اوايل زمستان سيستان را ترك و به نقاط گرمسير كوچ ميكنند و در اسفند هر سال به سيستان باز ميگردند اما باد پنجكه در فاصله 24 تا 28 اسفند ميوزد و اصولاً يك روز بيشتر طول نميكشد.
*احترام به درگذشتگان
مـردم سيستـان در روزهـاي آخـر اسفند ماه هر سال براي خواندن فاتحه و ياد در گذشتگان به گورستانها ميروند و اين رسم از سالهاي دور در اين منطقه مرسوم بوده و اين احترامي براي درگذشتگان است.
در روزهاي پاياني سال مردم به قبرستانها ميروند تا يادي از گذشتگان خود داشته باشند و اگر كسي تا يك ماه قبل از عيد يا در همان سال فوت كرده باشد ياد او را در آخر سال گرامي داشته و اقوام و آشنايان بعد از برگزاري مراسم سالگرد براي برگزاري هر جشني آزاد ميشدند و اصولاً اينگونه عمل ميكردند كه در يك شب جمعه نزديكان خود را براي صرف شام دعوت ميكنند كه اين از سنتهاي بسيار دور ايرانيان و به ويژه سيستانيها است.
علاوه بر اين قبل از عيد نوروز يعني در روز تولد حضرت مهدي (عج) براي نذر براي درگذشتگان خود نان روغني ميپختند و تقسيم كرده و چراغ روشن ميكردند.
*شيريني عيد در سيستان
در سيستان بيشتر كارها به صورت گروهي انجام ميشد و روحيه تعاون و همكاري در روح مردم سيستان عجين شده است، سيستان به دليل داشتن غله زياد و تنوع غلات در يك دوره انبار غله ايران نام گرفته بود.
زيادي گندم باعث شده بود تا خانمهاي سيستاني بهترين نانها و شيرينيهاي محلي را بپزند همچنين زيادي غله باعث تنوع و كيفيت نان سيستاني شده و چون كلوچه هم از آرد گندم تهيه ميشود كلوچه سيستاني (شيريني مخصوص نوروز) هم از تنوع و كيفيت مطلوبي برخوردار است.
نان سال و كلوچه از واجبات سفره سيستانيهاست، مردم سيستان با هر وضعيت مالي نان و كلوچه را هنگام تحويل سال داخل سفرههاي خود ميگذاشتند زيرا اعتقـاد مـردم سيستان در صبح روز عيد اين بود كه بيبينوروز به تمام خانهها سر زده و سفره را بازديد ميكند.
نان سال، نماد بركت و روزي صاحب خانه بود و كسي كه نان سال را بزرگتر و بهتر در سفره داشت به اعتقاد مردم سيستان به همان نسبت در طول سال، بركت به خانهاش خواهد آمد.
*سمنو و قتلمه
نان ديگري كه پخت آن در شب عيد مرسوم بود و مردم سيستان در همه اوقات از آن استفاده ميكنند، قتلمه نام دارد، در گذشته مردم سيستان انواع قتلمه و سمنو را در روزهاي عيد با خود به زيارتگاهها ميبردند و از آن به جاي ناهار ظهر استفاده ميكردند.
*سفره عيد و اعتقادات مردم در سيستان
سفره عيد در منطقه سيستان شكل مخصوص به خود را دارد، به طوري كه در شهر تقريباً همان هفت سين است اما در روستا شامل قرآن، نان سال كه جزو جدانشدني از سفره عيد است، قتلمه، تجگي (سمنو)، يك آينه كه روي آن يك تخم مرغ خام ميگذارند و كلوچه است.
*تخم مرغ و آينه
مردم سيستان اعتقاد دارند كه كره زمين بر روي شاخهاي گاو قرار دارد و گاو هم روي نهنگ، موقع تحويل سال گاو زمين را روي شاخ ديگرش ميبرد بنابراين زمين تكان ميخورد و اين حركت باعث چرخش تخم مرغ بر روي آينه ميشود.
*سنتهاي شب قبل از عيد در سيستان
مردم سيستان و بلوچستان، آداب و رسوم خاصي براي استقبال از آيين بزرگ نوروز داشتهاند كه هنوز هم برخي از آنها را به خوبي حفظ كردهاند، به ويژه سنت شبهاي قبل از عيد را، در آن شبها زنان كارهاي ناتمام چون دوخت و دوز را انجام ميدادند و مردان منتظر فصل درو بودند، شبها زود نميخوابيدند و دور هم مينشستند و ظروف تخمه، خرما، لندو (مخلوطي از خرماي بدون هسته و گندم برشته، كنجد يا كنجد و خرما) و گندم بريان، پر و خالي ميشد و صداي قليان در اتاق طنينانداز بود.
* روز قبل از عيد (علفه)
در منطقه سيستان، روز قبل از عيد را علفه ميگويند شايد اين علفه همان عرفه باشد يا اينكه به دليل چسبانيدن دستهاي جُوي خوشه نداده بر سر در اتاقهاست.
شب قبل از عيد، مردان و زنان حنابندان دارند و صبح روز علفه ميشويند، روز علفه كمتر خانهاي است كه بوي كلوچه ندهد در اين روز همه چيز بوي تازگي ميدهد و زمان جوان ميشود، روز علفه در سيستان روز گرامي داشتن بيبي نوروز است در اين روز بيبي به همه خانهها سرك ميكشد تا ببيند براي استقبال از او چه كردهاند، خانه تميز و پاكيزه است، لباس نو دارند، نان سال را پختهاند، جلوي اتاقها علف چسباندهاند، دختركان دستهايشان را حنا بستهاند، يا از خانه بوي كلوچه ميآيد! بيبي با خاموش شدن آخرين تنور به خانهاش ميرود او هم فردا وقتي ميآيد بايد شسته و تميز باشد و به ابر دستور باريدن ميدهد وقتي در شبهاي عيد و روزهاي قبل از آن باران ببارد حتي يك نم نم، ميگويند بيبي نوروز سرش را ميشويد همچنين اين باران نشانهاي است از وضعيت مالي خوب، كمي اندوه و گرفتاري براي مردم چون بيبي مردمش را بسيار دوست ميدارد.
*صبح نخست عيد
موقع باران در ايام عيد به ويژه روز قبل و سه روز نخست، خانمها و دختر خانمها آب باران را ميگيرند و با آن موهايشان را ميشويند و بر اين اعتقادند كه آب باران موهايشان را رشد ميدهد.
صبح عيد، اول به سبزه نگاه ميكنند چون سبزه در اين روز نور چشم را زياد ميكند، صبح عيد به صورت بچهاي نگاه ميكنند كه خوش رو و خوش قدم باشد و هنگامي كه اهل خانواده از خواب بيدار ميشوند پس از شستن دست و صورت، دست پدر و مادر را ميبوسند.
صبح زود مادر از خواب بيدار ميشود و پس از نماز براي فرزندان و همسر و بستگانش دعا كرده و سفره را پهن ميكند، پدر هم بعد از دعا سر سفره مينشيند.
از اول صبح عيد در تمام زيارتگاهها دهل و سرنا نواخته ميشد و مردان براي رقص آماده بودند.
در سيستان كه از مراكز قديمي ناهيد پرستي بود، شب عيد، دختران به كنار هامون ميرفتند نارگيل ميخوردند و آواز ميخواندند.
صبح نخست عید با بوسیدن دست پدر و مادر آغاز میشود
موقع باران در ایام عید به ویژه روز قبل و سه روز نخست، خانمها و دختر خانمها آب باران را میگیرند و با آن موهایشان را میشویند و بر این اعتقادند که آب باران موهایشان را رشد میدهد. صبح عید، اول به سبزه نگاه میکنند چون سبزه در این روز نور چشم را زیاد میکند، صبح عید به صورت بچهای نگاه میکنند که خوش رو و خوش قدم باشد
*شكستن ظروف سفالي
در سپيده دم تحويل سال نو براساس يك سنت قديمي ايراني و سيستاني، تمام ظروف سفالي كه در عرض يك سال از آنها بهرهبرداري شده است از كاسه و كوزه شكسته ميشد و تكهپارههاي آنها برپشت بام جاي ميگرفت يا آنها را بالاي بام ميبردند و همانجا ميشكستند اين كار تقدس داشت و معتقد بودند اگر اين كار صورت نگيرد، ارواح پليد كه درون آنها جاي گرفتهاند، خانواده و اعضاي آنها را ناخوش و زرد روي ميكنند.
*سيزده بدر و رفتن به كوه خواجه
نوروز گستره عظيمي دارد تمامي اين پهنه عظيم داراي پيوندهاي مشترك فرهنگي است كه در طي سالهاي دراز و با وجود فشارهاي سياسي و اجتماعي ماندگاري اين سنت عظيم فرهنگي را به خوبي حفظ و همبستگي قومي را نيز محكمتر كرده است.
در اين ايام، مردم سيستان لباس نو ميپوشند و به ديدار يكديگر ميروند و براي بزرگداشت نوروز در روز 13 به كوه خواجه رفته، جشن گرفته و شادي ميكنند.
در گذشته در اين روز (13 فروردين) گره زدن سبزه به اين شكل بـود كـه دختران دسته جمعي و با هم سبزهها را گره ميزدند و جلو ميرفتند و به يكي از دختران مأموريت ميدادند تا هنگامي كه آنها دور شدند گره سبزهها را باز كنند و اين نوعي بخت گشايي در سيستان بوده است.
*گذشته سيستان
گذشته سيستان آن اندازه تابناك است كه بنا به نظر اغلب جغرافي نگاران در زمان عياران و صدها سال بعد در شهر زرنج (زابلستان) مغازهداران شبها درب مغازهها را قفل نميكردند، وفور نعمت و اعتقادات محلي عاملي بود تا در اين منطقه دزدي صورت نگيرد كه متأسفانه بيمهريهاي طبيعي و تاريخ بيشتر اين سنتها را از بين برده و از مردم گرفته است.
اما سيستاني با همان مظلوميت و نجابت خود سيستاني ماند و هنوز هم يادگاريهاي گذشته را به خوبي حفظ كرده، به ويژه سنت شبهاي قبل از عيد را.
در آن شبها، زنان كارهاي ناتمام چون دوخت و دوز انجام ميدادند و مردان منتظر فصل درو بودند، شبها را زود نميخوابيدند و صداي دايره زنگي دختركان خواب را از آنها ميگرفت، مردان دور هم مينشستند و ظروف تخمه، خرما، لندو (مخلوطي از خرماي بدون هسته و گندم برشته، كنجد و يا كنجد و خرما) گندم بريان پر و خالي ميشد و صداي قليان در اتاق طنينانداز بود..رسم اوشیدر
یکی از رسوم و باورهای دیر پای بومیان سیستان که در اطراف هامون مسکن داشته اند این است که :
در شب نوروز (شبی که فردای آن نوروز است ) دختر جوان و زیبایی را که پانزده ساله باشد لباس نو می پوشاندند و بر شتر آذین شده سوار می کنند و بر کنار آب هیرمند یا هامون می برند و در آنجا گروه مردان و زنان از هم جدا می شوند؛ مردان دور از اجتماع زنان به شادی و سرور می پردازند و دهل و سرنا می نوازند و پایکوبی می نمایند. آن طرف زنان؛ دختر جوان و باکره را که (اوشیدر) نام نهاده اند ؛ برهنه داخل آب می کنند و بعد با دف و دهل تا نیمه های شب به شادی و نشاط می پردازند؛ نزدیک سپیده دختر از آب بیرون می آورند و لباس پوشیده و باز بر همان شتر آذین شده سوار می نمایند و به خانه برمی گردند .
بی گمان این رسم از باورهای زرتشتی است
زرتشتیان معتقدند در دریاچه کیانسه ( هامون) سه تخم از زرتشت به یادگار مانده ۹۹،۹۹۹ فره وشی یا فرشته نگهبان از تخم ها حراست می کنند؛ هر هزار سال دختر باکره ای از مردم سیستان که در این آب شنا کنند از این تخم بارور و مولود سوسیانس و یا نجات دهنده هست. اولی را کیخسرو رادانسته و دومی یا سومین گویا هنوز نیامده است. بی دلیل نیست که پیروان زرتشت؛ سیستان ودریاچه هامون را مقدس و سرزمین موعود می دانند و باور دارند که روزی نجات دهنده ی آنها از آبهای مقدس هامون بیرون می آید.
کاسه شکستن
در سپیده دم تحویل سال نو؛ بر اساس یک سنت قدیمی ایرانی و سیستانی کلیه ی ظروف سفالی که در عرض یک سال از آنها بهره برداری شده است؛ از کاسه وکوزه شکسته می شد و تکه پاره های آنها پشت بام جای می گرفت . و یا بالای بام می بردند و هم آنجا می شکستند. این کار تقدس داشت و معتقد بودند اگر این کار صورت نگیرد؛ ارواح پلید که درون آنها جای گرفته اند، خانواده و اعضای آنها را ناخوش و زرد روی می کنند. بعدها که ظروف مسی وروهی، چدن، نقره و طلا جای سفال را پر کردند باز هم اوایل بهار چند تا کاسه و کوزه ی سفالی خریده و به همان ترتیب می شکستندو ارواح پلید را از خانواده خود دور می کردند. از علفهای سبز بهاری و خصوصا گندم و جو به سر درب تمام اتاق ها و حتی درب منازل به کمک گل چسبانده و آویزان می نمودند و معتقد بودند این کار میمنت داردو تا تحویل سال بعد سبز و خرم خواهند بود. بعضی تا سال بعد آنهارا حفظ کرده وسال بعد، علف های تر وتازه جدید را با علف های کهنه و خشک قبلی تعویض می کردند.
به کمک پنبه وچوب فتیله هائی می ساختند به اندازه قد یک مداد و پنبه آغشته به روغن و در پشت بام و رف ساختمان آتش می زدند که هم به تعبیر آنه اشگون داشت و هم روشنایی و نور را استقبال و احترام می نمودند؛ در حقیقت می توان گفت آنها به جای شمع های امروزی بودند و به تعداد اعضای خانواده نیز درست می گردید . بعضی یک شاخه ی خشکیده ی گز را به آن پنبه پیچیده و به روغن آغشته و آتش می زدند و در پشت بام و به اصطلاح لبه ی رف ساختمان قرار می دادند.
نان سال
نان سال و کلوچه از واجبات سفره سیستانی است . خمیر آن هماننند کلوچه آماده و نانی بزرگ در داخل تنور پخته می شود وهمان تافتون سیستانی است.
برای هر خانواده فقط یک عدد و در سفره موقع تحویل سال باید داخل سفره باشد . مردم معتقدند : (بی بی نوروز) هنگام تحویل سال به همه خانه ها سر میزند تا ببیند که آیا نان در سفره هست یا خیر؟ و آن را نماد برکت روزی صاحب خانه میدانستند، نان سال برکت را برای مدت یکسال در خانه حفظ خواهد کرد.
پخت سمنو نیز برای سفره تحویل سال برای بعضی خانواده ها که امکان آن را داشتند لازم بود.
پخت قتلمه نیزاز دیگر نمونه ها بود: اول قتلمه تنوری و دوم قتلمه دیگی. قتلمه تنوری را داخل تنور و آرد را پیچ پیچ با روغن مخلوط و لایه لایه روی هم گرد و کمی خمیر آرد را از بالا و پایین کلاف مانند تافتون در تنور می پختند. قتلمه دیگی یا قلیفی بهترین نوع آن است. وقتی خمیر به اشکالی که گفته شد آماده گردید. داخل دیگ روغن میریزند و خمیر لایه لایه و پیچ پیچ در آن قرار و سر دیگ بسته میشد و آنگاه تمامی دیگ را با آتش سرخ شده زیر آتش میکردند.
سفره ی عید
در سفره عید باید موارد زیر قرار میگرفت:
۱.قرآن 2. نان سال 3. قتلمه 4. تجگی یا سمنو 5. آینه ای که بر روی آن تخم مرغ خام میگذارند 6. انواع کلوچه
مردم سیستان بر این باور بودند که : کره ی زمین روی شاخ های گاو قرار دارد و گاو هم روی نهنگ و موقع تحویل سال گاو زمین را روی شاخ دیگرش میبرد بنابراین زمین تکان میخورد و این حرکت باعث میشود تا تخم مرغ روی آینه بچرخد.
قبل از تحویل سال دخترکان سیستانی معتقدند که (بی بی نوروز ) سرش را میشوید اگر باران آمد آب باران را جمع کرده با آنها موها را می شستند و اعتقاد دارند موهایشان رشد مینماید مردم سیستان سعی دارند صبح عید به سیاهی نظر نکنند صبح عید نگاه کردن به سبزه و صورت کودکی خوشرو میمنت دارد. پس از بیدار شدن اهل خانه، پس از دست و رو شستن روبوسی می نمایند قبل از اینکه اهل منزل از خواب برخیزند مادر لباس های نو هر کدام از فرزندان را در کنار رختخواب گذاشته تا بپوشند و از هر نظر پاک تمیز و نو باشند همانند تحویل سال کهنه به نو
بی بی نوروز سیستان،
به نقل از علی خسروی :در این منطقه، روز پیش از عید را علفه میگویند؛ شاید این علفه همان عرفه باشد یا این که به دلیل چسبانیدن دستهای جو خوشه نداده بر سر در اتاقها به این نام معروف است. شب قبل از عید مردان و زنان حنابندان دارند و صبح روز علفه میشویند. روز علفه کمتر خانهای است که بوی کلوچه ندهد. در این روز همه چیز بوی تازگی میدهد و زمان جوان میشود. روز علفه در سیستان روز گرامیداشتن بیبی نوروز است. به باور مردم این منطقه، در این روز بیبی به همه خانهها سرک میکشد تا ببیند برای استقبال از او چه کردهاند؟
وقتی در شبهای عید و روزهای قبل از آن باران ببارد، حتی یک نم نم، میگویند بیبی نوروز سرش را میشوید. همچنین این باران نشانهای است از وضعیت مالی خوب، کمی اندوه و گرفتاری برای مردم، چون بیبی مردمش را بسیار دوست میدارد. مردم سیستان سعی میکنند صبح عید به سیاهی نظر نکنند و نگاه کردن به سبزه و صورت کودک خوشرو را مبارک با میمنت میدانند و معتقدند سبزه در این روز نور چشم را زیاد میکند. سفره عید شکل مخصوص به خود را دارد. در شهر تقریبا همان هفتسین است، اما در روستا عبارت است از: قرآن، نان سال که جزء جدا نشدنی سفره عید است، قتلمه، تجگی (سمنو)، یک آیینه که روی آن یک تخممرغ خام میگذارند و کلوچه.
مـردم سیستان معتقد بودند که در صبح روز عید، بیبینوروز به تمامی خانهها سر زده و سفره را بازدید میکند. نان سال نماد برکت و روزی صاحب خانه بود و کسی که نان سال را بزرگتر و بهتر در سفره داشت، به همان نسبت در طول سال برکت به خانهاش خواهد آمد.نان دیگری که پختن آن در شب عید مرسوم است و مردم سیستان در همه اوقات از آن استفاده میکنند، قتلمه نام دارد. در گذشته مردم سیستان انواع قتلمه و سمنو را در روزهای عید با خود به زیارتگاهها میبردند و از آن هنگام ظهر به جای ناهار استفاده میکردند.در سپیده دم تحویل سال نو؛ براساس یک سنت قدیمی ایرانی و سیستانی کلیه ظروف سفالی که در عرض یک سال از آنها بهرهبرداری شده است؛ از کاسه و کوزه شکسته میشد و تکهپارههای آنها برپشت بام جای میگرفت یا آنها را بالای بام میبردند و همانجا میشکستند. این کار تقدس داشت و معتقد بودند اگر این کار صورت نگیرد، ارواح پلید که درون آنها جای گرفتهاند، خانواده و اعضای آنها را ناخوش و زرد روی میکنند
نوروز در بلوچستان
استاد بزرگزاده در تحقیق خود در زمینه نوروز در بلوچستان میگوید :مردم بلوچستان نيز كه خود را آرياييان اصيل ميدانند همانند ساير نقاط كشور در ايام نوروز به جشن، پايكوبي و برپايي آيينهاي ويژه ميپردازند. بلوچستانيها در ايام نوروز عروسيها و جشنهايي از قبيل ختنه كودكان را با شكوه بيشتري برگزار ميكردند و هر خانواده سعي داشت اينگونه جشنها را در روزهاي نخست سال نو برگزاركند زيرا بهار را تحول و دگرگوني روح انسان و طبيعت ميدانستند.
بلوچستان از دو منطقه وسيع تشكيل شده است.اين دو منطقه با وجود داشتن مشتركات زياد در برخي موارد تفاوت هايي در فرهنگ عامه،زبان و گويش محلي، آداب و رسوم،موسيقي و حتي مسكن عشايري،آب و هواوپوشش گياهي دارند. اين دو منطقه يعني سرحد و مكران در بلوچستان ايران و پاكستان متناسب با محيط طبيعي وجغرافيايي از تنوع فراوان آب و هوا برخوردارند. منطقه سرحد در بلوچستان ايران شامل سيستان،زاهدان،خاش و ميرجاوه و منطقه مكران شامل شهرستان هاي سراوان،سيب وسوران ،مهرستان ، ايرانشهر،دلگان ،نيكشهر ،سرباز ،چابهار و كنارك مي باشند. وجود آثار تاريخي و باستاني همچون كوه مهرگان درسراوان و آتشكده هاي دهانه غلامان درسيستان و نيز آثار بجا مانده ازتمدن هاي باستاني دامن واسپيدژ ايرانشهروساير كاوشها وتحقيقات باستان شناسي و نظريه بسياري از مورخين حكايت از آن دارد كه قوم بلوچ يكي از اقوام اصيل آريايي و ايراني است هر چند در بين طوايف بلوچ بعضي از آنها در ادوار مختلف از مناطقي به بلوچستان مهاجرت كرده اند وشايد آريايي نباشند اما پس از سكونت در بلوچستان و خويشاوندي و آميختگي با قوم بلوچ آنچنان در فرهنگ اصيل آريايي و فرهنگ بلوچ تنيده شده اند كه جدا نمودن آنها امكان پذير نمي باشد و امروز نيز همچون بلوچ هاي اصيل در آداب و رسوم ، پوشش ،زبان ، و ساير اجزاي فرهنگي مشترك هستند .يكي از آئين ها و مراسم بجا مانده از ايران باستان مراسم جشن بهارگاه و عيد نوروز است كه در بين همه اقوام ايراني به عنوان آئين كهن ملي و باستاني با اندك تفاوت هايي رواج دارد. بلوچ ها نيز همچون ساير اقوام ايراني بهار طبيعت و شكوفايي غنچه هاي بهاري را گرامي مي دارند و دراين ايام علاوه بر جشن و سرور و شادي و برپايي مراسم عيدنوروز و عيد طبيعت، آداب ورسوم ويژه و خاصي را در اين ايام خجسته برگزار مي كنند
مراسم جشن بهارچراني و عيد نوروز در منطقه سرحد بلوچستان
اكثر مراسم مربوط به نوروز و بهار كه دراصطلاح محلي به آن بهارگاه ونوكين روچ يعني نوروز مي گوينددرسرحدمرتبط با چراگاه ، دام و محصولات دامي از جمله شير، كره ، روغن حيواني ، كشك نوروزي وپشم گوسفندان و چراي دام است. يكي از مراسم ويژه ومخصوص عيد نوروز و جشن بهار در منطقه سرحد چيدن پشم گوسفندان و آراستن و رنگ كردن پشم و شاخ گوسفندان است به اين ترتيب كه پس از شستن گوسفندان و چيدن پشم آنهاروي دوطرف شكم و دنبه گوسفندان مقداري ازپشم گوسفند را كه به صورت گل گياهان دارويي منطقه سرحد درآورده و بااستفاده از حنا ياپوست انار رنگ مي كنند و شاخ گوسفندان را نيز با حنارنگ كرده و درر روز اول بهار همه گوسفنداني را كه اينگونه آراسته اند بابستن زنگوله در گردن وپاي آنهابه چراگاه مي برند و بهار چراني را جشن مي گيرند .در ايام قديم هر طايفه منطقه جغرافيايي خاص خود را داشته وچراگاه دام هريك از طوايف مشخص بوده براي اينكه در ايام نوروز و بهار نيز دام هاي هر طايفه از يكديگر تمايز داشته باشندوتعداد دام نيز كه به عنوان يكي از عوامل برتري هاي هرطايفه از طايفه ديگربوده مشخص گردد صداي زنگوله و نوع گل رنگ شده روي پشم گوسفندان مربوط به هر طايفه با طايفه ديگر تفاوت داشته است وچنانچه رهگذري ازنزديك آن چراگاه عبورمي كرد با شنيدن صداي دسته جمعي زنگوله هاي همه گوسفندان متوجه آمدن فصل بهارو روزاول آن وجشن عيد نوروزمي شدزيرا دراين روز جشن بهارچراني برپا بود وهر طايفه تعدادگوسفند و وسعت چراگاه خودرا به نمايش مي گذاشت وازطرفي باديدن صحنه زيباي گوسفندان درچراگاه كه همه يكدست آراسته و پشم آنهاچيده شده و دوطرف شكم آنها گل هاي پشمي خاص كه نمادهر طايفه است و با حنا رنگ شده چشم هر بيننده اي را مجذوب خود كرده و پيام مي دهد كه اين تعداد گوسفندان و اين چراگاه متعلق به آن طايفه است وامروز نيز جشن بهار چراني و تحويل سال و نوكين روچ عيد يا عيد نوروزاست.
واز ديگر مراسم ايام نوروز وبهار در منطقه سرحد بلوچستان مراسم هلك لڈ�'يي يا گدام لڈ�'يي به معني خانه تكاني يا جابجايي مكان سكونت و جابجايي سياه چادرها از منطقه زمستاني به منطقه و چراگاه بهاري وتابستاني است كه در ايام بهار براي اينكه به منطقه اي كه براي چراي گوسفندان مناسب وچراگاه بهاري آن طايفه است جابجا مي شوند به اين ترتيب كه طي مراسمي ويژه سياه چادرها را از منطقه سكونت قبلي جع آوري و با اجراي مراسم ويژه يعني جمع شدن تمام افراد قبيله در يك حلقه دايره اي و خواندن آواهاو آوازهاي مخصوص توسط زنان كه در اصطلاح محلي ليكو مي گويند با مضامين وداع وخداحافظي به اميد برگشت در سال بعد و دعا براي سردار و ريش سفيد قبيله و اجازه گرفتن از وي براي حركت به سمت چراگاه ومكان جديد بهاري حركت مي كنند .پس ازرسيدن به منطقه جديد وچراگاه بهاري مجددا همه دايره وار حلقه مي زنندو بااجراي مراسم و جشن بهار واجراي آوازهاي دسته جمعي و آواهاي مخصوص توسط زنان وليكو با مضامين شاد وتوصيف چراگاه وطبيعت سبز آن ومدح سرداروريش سفيد طايفه شروع به برپايي سياه چادر ها مي كنند.
روز اول بهار تمام كره وخامه هايي را كه به روش سنتي تهيه كرده اند به روش محلي با آتش وسه پايه وديگ مخصوص به روغن حيواني تبديل كرده و تفاله وته مانده خامه و كره را با آرد گندم و ذرت خرد شده و خرمايي كه از طرف دوستان وآشنايان مكراني به عنوان هديه نوروزي و بهاري عيدي فرستاده شده مخلوط كرده وحلواي مخصوص به نام حلواي مَدَر درست مي كنند كه مقداري از اين حلواي مَدَر را به عنوان عيدي نوروزي براي دوستان و آشنايان مكراني خود مي فرستند. درايام نوروز مردم سرحد بلوچستان از شير گوسفنداني كه در همان سال براي اولين بار زائيده و پس از اولين شيردهي شيرآنها را جمع آوري و از شيرآنها كشك ويژه اي كه مخصوص بهار است و كشك نوروزي مي گويند براي آشنايان و عزيزان خاص ازجمله به تازه عروس ها و تازه داماد ه و به زناني كه براي اولين بارحامله هستند و به افرادي از طايفه كه قهر بوده اند و تازه آشتي كرده اند هديه مي دهند .
يكي ديگراز مراسم نوروزدر منطقه سرحد بلوچستان سوختن اسپند و دود كردن اسپند در روز اول بهارو لحظه تحويل سال به اعتقاد دفع بلا در طول سال و سرودن آواهاي بهار گاهي وجشن بهار چراني است.
مراسم جشن بهار و نوروز در منطقه مكران بلوچستان
مراسم ويژه بهار و جشن هاي بهارگاه و عيد نوروز در منطقه مكران بلوچستان بيشتر مرتبط با نخل خرما و نخلستان مي باشد به نشاني شروع فصل بهار از اول بهار و قبل از تحويل سال همه منازل روستايي كه اغلب از خشت و گل بنا شده اندو درب منازل درقديم درب هاي چوبي و جاي مخصوص در بالاي درب تعبيه شده كه با شاخه هاي داراي برگ سبز درخت خرم مزين ميشود بنابراين چنانچه فرد غريبه اي به اين روستا واردشود بدون اينكه از كسي سوال كند مي داند كه اين علامت سبز برگ درختان خرما كه روي سردر تمام منازل تعبيه شده پيام خاصي دارد بله پيام آن شروع فصل بهار وعيد نوروز است يكي ديگر از مراسم ايام نوروز در مكران بلوچستان نهالكاري دراولين روز بهاروعيد نوروز است به اين ترتيب كه پا جوش ها و نهال هاي درخت خرما كه قبلا طي مراسم خاصي با اجراي آواي هاي مخصوص كار و با استفاده از ابزار هاي سنتي از بدنه اصلي درخت خرما جدا شده و زير ريشه آنها را با گوني پوشانده ودر كنار جوي آب گذاشته اند تاسرسبز وآماده براي كاشتن باشند در روز اول بهار و هنگام تحويل سال از طرف بزرگترها به كوچكترها به عنوان عيدي نوروز تقديم مي شود و كوچكترها را راهنمايي كرده تادر زمين كشاورزي خود خانواده اين نهال خرمارا بكارند. به اين نهال خرما كه بادست خود شخص كاشته مي شود دست نهال مي گويند و ازهمان لحظه كاشتن متعلق به فردي مي شود كه كاشته است و هنگام تقسييم ارث پدر به فرزندان ديگر خانواده تعلق نمي گيرد.
از ديگرمراسم خاص ايام بهارو نوروز كه در هر دو منطقه سرحدو منطقه مكران بلوچستان بصورت مشترك اجرامي شودمراسم سرمه سايي مي باشد در قديم زنان بلوچ سنگ سرمه را با دست روي سنگي كه وسط آن گود بود مي سائيدند و براي استفاده در طول سال آماده ودر ظرفي به نام سرمه دان نگهداري ميكردند و روزاول بهار ولحظه تحويل سال به دختران خود به عنوان عيدي نوروزي هديه مي دادند.
مردم بلوچستان در فصل بهار و ايام نوروز همه شاد وخوشحال اند و به دنبال بهانه اي براي ابراز شادماني خود هستند . در همين ايام جشن ختنه سوري پسرها وجشن ازدواج وعروسي ها برگزار مي شودوبه مناسبت اين جشن ها مراسم ويژه رقص محلي دو چاپي هفت شبانه روز اجرا مي گردد ودر اين ايام مراسم حماسه سرايي توسط خنيانگران و پهلوانان در حلقه بزرگان قوم هر شب برگزار و دور آتش چُلدان(شومينه محلي) همه حلقه زده و از ايزدپاك در طول سال براي خودوخانواده و فاميل وطايفه روشنايي وگرمي را طلب مي نمايند. حماسه سرايان از تاريخ گذشته و دلاور مردي و جانفشاني قوم بلوچ در مقابل بيگانه گان مي گويند و سپس با توصيف وطن وزيبايي طبيعي آن به وصف بهار ونوروز مي پردازند و در پايان هر شب پس از حماسه سرايي با شركت بزرگان قوم رقص محلي دو چاپي اجرا مي شود.با آمدن بهار،طبيعت بلوچستان حيات نوي راشروع مي كندومردم بلوچ نيز همچون طبيعت سبز سرحد ونخستانهاي زيباي مكران دل هايشان سبز و بهاري مي شود و مهر و محبت در جان آدمي زنده ميشود و انسان از طبيعت سبز بلوچستان و از گُل ها و گياهان دارويي رنگارنگ محلي درس عبرت گرفته و با وحدت و همدلي و ديد و بازديد و صله رحم دلهاي خود را جلا داده و زنگار دل و كينه ها و تفرقه را از سينه بيرون و بادلهاي صيقل يافته مشغول زندگي پاك در جامعه معنوي همراه با ارزش هاي انساني ميشوند.
مردم بلوچ اعتقاد دارند كه عمرادمي نيز همانند فصول سال در گردش است و باتولد نوزادي كه بهار عمر است شروع و همچون تابستان كه درختان ثمرمي دهند در نوجواني و جواني به ثمر ميرسد و در ميان سالي يعني پائيز عمر همچون برگ درختان ارزش هاي انساني وتجربه زندگي خود را به ديگران منتقل و پيام زندگي را به ديگران پخش مي نمايد و در پيري همچون زمستان سرد در انتظار تولد ديگر و ابدي كه پاياني ندارد مي نشيند .مردم بلوچ از تغيير فصل طبيعت درس زندگي گرفته و گذر عمر را با پند و اندرز در مراسم قصه خواني دور آتش چُلدان(شومينه محلي)در شب هاي بهاري براي فرزندان و كودكان خود بيان مي دارد.درفصل بهار كوه تفتان استوار و سربلند و صبور به تماشاي طبيعت زيبا و سزسبز روستاهاي اطراف و چشمه ساران زلال خودنشسته و پذيراي مهمان هاي نوروزي است و سبزه و گل بوته هاي خود را به آنها هديه مي دهد و مكران نيز همچون تابلويي زيبا ونقاش شده ازنخل و نخلستانها ودرختان انبه وموز،ليمو،انارو دشت هاي سرسبز برگ درختان زينتي داز چشمان هر بيننده اي را خيره مي كندوانچنان خود نمايي مي كند كه گويي خداوند اين سرزمين را به تابلوي نقاشي كه خود خالق آن است تبديل نموده است.
محققان، پژوهشگران و علاقهمندان به فرهنگ و زبان بلوچ اذعان ميدارند مردم اين منطقه پايبندي و تعصب ويژهاي به برپايي جشنهاي ايام نوروزدارند.
آنان ميگويند: آيينهاي نوروزي در "مكران" بيشتر از هر جاي ايران رواج داشته و در قسمت "سرحد" بلوچستان نیز اين آيينها به چشم ميخورد.
بلوچستان به دو قسمت مكران كه مركز آن نيكشهر شامل شهرستانهاي "نيكشهر، چابهار، سرباز، ايرانشهر و سراوان" و سرحد شامل شهرستانهاي "خاش و زاهدان" تقسيم ميشود.
بلوچستانيهاي خونگرم آيينهاي مختلفي در ايام نوروز دارند كه از آن جمله جشن بهارگاهي (بهاري) است.
اين جشن از جمله آيينهاي ويژه مردم بلوچستان است كه بيشتر عشاير و كوچ نشينان قوم بلوچ همچنان به برگزاري آنها پايبند هستند.
در بلوچستان اينگونه آيينها بيشتر به صورت گروهي و با نظم خاصي انجام ميشود و با توجه به اينكه قوم بلوچ از قبيلهها و طايفههاي زيادي تشكيل شده هر يك از آنها با دعوت سران قوم به برنامه ريزي و تهيه و تدارك لوازم اين جشنهايي كه اجدادشان آنان را مهمترين مراسم قوم بلوچ ميدانند، مشغول ميشوند.
"سفر به در" از ديگر آيينهاي نوروزي مردم بلوچستان است.
مراسم "سيزده به در" در ميان مردم ايران وجود دارد و در بلوچستان نيز اين مراسم با شيوهاي ديگر اجرا ميشود.
در اين منطقه سيزده به در را "سفر به در" ميخوانند و معتقدند كه در اين روز روحهاي پليد، جنها و مصيبتها ازهر روزنهاي وارد خانه مردم شده و بايد در اين چند روز سفر به در و خانه تكاني انجام و مواد خوشبويي به نام "سوچكي" براي تميز و خوشبو كردن خانه در آتشدانها دود شود.در اعتقاد آنان اجنه و ارواح پليد داراي روح شيطاني هستند و از تميزي و خوش بويي گريزان هستند.
هنگام اجراي مراسم سفر به در كودكان نقش مهمي دارند و آنان به صورت گروهي دور خانهها ميچرخند و با نواي "سفر خطر بلا بدر" پليديها و روحهاي شيطاني را از خانه و كاشانه خود دور ميكنند.
اين مراسم امروزه نيز در برخي روستاهاي شهرستان نيكشهر بويژه بخش "بنت" همچنان برگزار ميشود.
در اين روز برخي از روستاييان به زيارتگاهها رفته و با ذبح بز و گوسفند به پختن غذا ميپردازند.
با توجه به اينكه پدر و مادر در ميان اقوام بلوچ از احترام خاصي برخوردارند بيشتر مردم غذاهاي پخته شده را با نيت شادي روح آنان در ميان افراد نيازمند توزيع كرده و بخشي از آن را خود مصرف ميكنند. آنان بر اساس رسوم كهن خود اندكي از غذاها را نيز در كنار بوتهها براي مصرف پرندگان و جوندگان قرار ميدهند.
"حنابندان و شستن گوسفندان"
يكي ديگر از آيينهايي كه همچنان در بلوچستان به خصوص در ميان عشاير و دامداران برگزار ميشود اين است كه گوسفندان خود را به رودخانهها و محلي كه آب روان باشد برده و به شستن و تميز كردن احشام خود ميپردازند.
اعتقاد آنان بر اين است كه در اين ايام زمين طراوت ويژهاي به خود گرفته، شكوفهها سر از خاك بيرون زده، مردم نيز خانه و كاشانه خود را تميز كرده اند و گوسفندان نيز بايد از اين تغيير و تحول بهرهمند شوند. پس از شستن احشام زنان حناهايي را كه از قبل آماده كردهاند به گوسفندان ميبندند و آنها را با نقشهايي از اشكال مختلف بر پشم گوسفندان رسم مي- كنند.
دامداران با نقشهايي متفاوت كه بر پشت سر و دمبه گوسفندان خلق ميكنند، سعي دارند گوسفندانشان در مقابل ساير احشام بيشتر جلب توجه كنند.
"پختن غذا "
اكنون اين مراسم كاملا از بين رفته اما در قديم روستاييان به خصوص عشاير منطقه بر سر چهار راهها و جايي كه رفت و آمد زياد بوده ميرفتند و به پختن غذا براي رهگذران ميپرداختند و پس از آن ستايش خداوند را انجام ميدادند.
"گاو جنگي يا گاوبازي"
در ميان مردم بلوچ از دوران گذشته مراسم "گاوجنگي" يا همان "گاوبازي" مرسوم بوده و اين مراسم در نيكشهر و بخش قصرقند بيشتر رواج دارد.
اين مراسم كه بيشتر كشاورزان به آن ميپرداختند به منظور جلب توجه مردم استانهاي همسايه انجام ميشده است.
" آتش بازي"
آتش در بلوچستان از جايگاه ويژهاي برخوردار بوده است چرا كه مردم هنگام عيد بعد از شام در حاشيه شهرها و روستاها با جمع شدن دور آن به نقل روايات و اشعار ميپرداختند.
عدهاي از جوانان نيز با رد شدن از روي آن به اين مراسم رونق خاصي مي بخشيدند.
قلعه تاريخي "چهل دختران" كه در شهرستان نيكشهر وجود دارد در زمانهاي قديم عبادتگاه مردم بوده و در هنگام عيد با روشن كردن آتش به نماز و نيايش ميپرداختند. محققان، عقايد آتش پرستي در ميان قوم بلوچ را به دليل همجواري بلوچستان قديم با فارس و زرتشتيان ميدانند.
"رژه اسبها و شترها"
اين مراسم توسط پادشاهان در زمانهاي قديم برگزار ميشد و با دعوت از مردم و اهالي روستاهاي اطراف، حكمرانان در ايام عيد به جشن و پايكوبي مي پرداختند.
در حاشيه اين مراسم نيز عدهاي به رقابتهاي كشتي و تيراندازي پرداخته و به برندگان يك من (معادل يكهزار و ۲۰۰گرم) برنج يا خرما جايزه تعلق مي گرفت.
"عطامحمد شريف" محقق و تاريخ دان بلوچ، عيد نوروز را در ميان نژاد آريايي و ايرانيان از جمله جشنهاي ملي و ديني ميداند.
او ميگويد: اقوام بلوچ با داشتن زبان، شكل و شمايل چهره شناسي خود جزو آرياييهاي اصيل ايران هستند و عيد نوروز نيز يكي از اعياد ديني آنان بوده كه در مكران بزرگ برگزار ميشد.
با حاكم شدن دين مبين اسلام در سرزمين آريايي عيد نوروز كم رنگ شد و اكنون گوشههايي از آيينهاي گذشته به چشم ميخورد.
جايگاه ويژه نوروز در بلوچستان همانند ساير كشور به گونه اي بوده است كه پدران و مادران نام فرزندان خود را از روي آن اختيار مي- كردند.
: در زمانهاي بسيار قديم، حكمرانان دو بار در سال ماليات را جمع آوري ميكردند كه يكي از اين ايام عيد بوده است. او ادامه ميدهد: حاكمان با گرفتن ماليات از مردم آنها را به عنوان هديه به پادشاهان يا حاكمان بزرگ استانهاي همجوار ميدادند.
بايد دانست كه مردم بلوچستان از آداب و رسوم غني و با شكوهي برخوردار هستند و اگر به آنها توجه نشود، بيم فراموشي اينگونه آيينها احساس ميشود
خاصی برای استقبال از آیین بزرگ نوروز داشتهاند که هنوز هم برخی از آنها را بخوبی حفظ کردهاند، بخصوص سنت شبهای قبل از عید را. در آن شبها زنان کارهای ناتمام چون دوخت و دوز را انجام میدادند و مردان منتظر فصل درو بودند؛ شبها زود نمیخوابیدند و دور هم مینشستند و ظروف تخمه، خرما، لندو (مخلوطی از خرمای بدون هسته و گندم برشته، کنجد یا کنجد و خرما) و گندم بریان، پر و خالی میشد و صدای قلیان در اتاق طنینانداز بود.